مبحثی جامع درباره دشمن شناسی در اسلام از دیدگاه های مختلف
.: پاسیاد دفاع :.
مبارزه هم چنان باقیست وکربلا هم چنان جاری...

دشمن شناسی از دیدگاه امام علی(علیه السلام)

از مباحث مهم در سیره امام علی(علیه السلام)، رفتار حضرت با دشمنان است.این بحث، هم از جهت دشمن شناسی و هم شیوه درست برخورد با دشمن را می آموزاند. امام علی(علیه السلام) با دشمنانی مواجه بود که پیامبر(صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم)با این نوع دشمن مواجه نبود. پیامبر با کسانی مقابله کرد که با گفتار و رفتار خود " زنده باد بت!!"  می گفتند اما امام علی(علیه السلام) با کسانی رو به رو بود که سابقه درخشانی در خدمت به اسلام داشتند! اهل عبادت و قرآن و شب زنده داری بودند; با این همه از روح مکتب بی خبر بوده و همین امور، زمینه ساز مقابله آنان با حکومت عدالت گستر مولا علی(علیه السلام)شد. امام علی(علیه السلام) در حقیقت با نفاق پنهان مواجه بود و پرواضح است که برخورد با این دشمن به مراتب سخت تر از برخورد با کفر آشکاراست. بر این اساس است که امام علی(علیه السلام) برخورد با دشمنانی این چنین را از مفاخر خود برمی شمرد: «ایها الناس فانی فقات عین الفتنه و لم یکن لیجتری ء علیها احد غیری بعد ان ماج غیهبها واشتد کلبها; مردم! این من بودم که چشم فتنه را درآوردم و کسی جز من جرات بر آن نداشت بعد از آن که امواج فتنه همه جاگسترده بود و هاری آن فزونی یافته بود.»حکومت حدودا پنج ساله امیر مؤمنان علی(علیه السلام) با سه جریان مخالف مواجه بود: 1- جاه طلبان و مقام پرستان که در خط مقدم بیعت کنندگان بامولا علی(علیه السلام) بودند و امید آن داشتند که از این راه بتوانند به دنیایی آباد و مقام و ریاستی که در پی آن بودند برسند، اما پس از آن که امام علی(علیه السلام) به حکومت رسید و ارزش های الهی را به جای ارزش های پوسیده جاهلی نهاد، از حکومت حضرتش مایوس شده و شروع به مخالفت با آن نموده و علیه حکومت اسلامی امام علی(علیه السلام) شورش کردند نام این گروه در تاریخ اسلام «ناکثین » -پیمان شکنان می باشد. 2- ظالمانی که از حکومت پیشین بهره ها می بردند، دزدی ها وغارت گری ها می نمودند و از این راه اموال فراوانی به هم زده بودند و با سر کار آمدن حکومت عدل از این غارت گری ها ممنوع گشته و به شدت با ستم آنان مبارزه شد. نام این گروه در تاریخ اسلام «قاسطین» است. «قسط » هم به معنای عدالت و هم به معنای ظلم و عدول از حق آمده است. راغب در مفردات می گوید:«قسط به معنی سهم و نصیب است و هرگاه سهم و نصیب دیگری گرفته شود، قسط به آن گفته می شود و این مصداق ظلم است.» 3- کوته فکران و متحجرانی که فقط ظاهری از دین را دیده بودندو حقیقت آن را نفهمیده بودند و به شدت بر عقیده باطل خوداستوار بودند. اینان نیز سر شورش بر حکومت مولا علی(علیه السلام)برآوردند. نام این گروه «مارقین» است و نام دیگرشان خوارج که بعد از داستان حکمین، در صفین بر ضد امام برخاستند و پرچم مخالفت را برافراشتند. این واژه، از ماده «مروق» به معنای پرش تیر از کمان است گویی آنها قبلا در دایره حق بودند ولی به خاطر تحجر و نادانی و خودخواهی از مفاهیم اسلامی و تعلیمات آن به دور افتادند. این سه جریان مخالف را پیامبر گرامی اسلام(صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) در سخنان خود به صراحت پیش بینی فرموده بود: ابو ایوب انصاری گوید: «امر رسول الله(صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) علی بن ابی طالب(علیه السلام) بقتال الناکثین و القاسطین و المارقین; پیامبر اکرم(صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) به علی(علیه السلام) دستور داد که با سه گروه ناکثین و قاسطین و مارقین پیکار کند.» خود حضرت نیز در خطبه شقشقیه با همین نام مخالفین خود را نام برده است: «فلما نهضت بالامر نکثت طائفه و مرقت اخری و قسط آخرون...; هنگامی که قیام به امر خلافت کردم جمعی پیمان خود را شکستند و گروهی به بهانه ای واهی سر از اطاعتم پیچیدند و از دین خدا بیرون پریدندو دسته دیگری راه ظلم و طغیان را پیش گرفتند.» تحلیل و بررسی عملکرد این سه جریان مخالف و موضع امام علی(علیه السلام) در برابر آنها;نقش ارزنده ای در آگاهی امت اسلامی ما از جریان های مخالف نظام ونیز الهام بخش نحوه برخورد با آنان خواهد بود. به یاری خداوند، بر آنیم که به تحلیل این سه جریان مخالف ازدیدگاه مولا علی(علیه السلام) بپردازیم. در این مقاله به عنوان مدخل، بحثی پیرامون دشمن شناسی از دیدگاه مولی تقدیم می داریم.

 

 

 

دشمن شناسی

از اساسی ترین شرایط موفقیت در تمامی عرصه ها، شناخت دشمن است. در عرصه طبیعی، آدمی تا آن جا که دشمن را شناخته در دفع آن کوشیده و به موفقیت دست یافته است، ولی همین انسان ضربه های فراوانی از دشمن ناشناخته خود خورده است. به عنوان نمونه انسان از زمانی که دشمنی به نام میکروب را شناخت به آسانی توانست در پی دفع آن برآید و همو چون نتوانسته است سرطان رابشناسد هر روز قربانی های فراوانی در این عرصه می دهد. در عرصه مسائل سیاسی و اجتماعی نیز شناخت دشمن نقش مهم وکلیدی دارد. بر این اساس است که بخش عظیمی از آیات قرآن مربوط به معرفی دشمن است، معرفی شیطان، دشمنان انبیاء، کفار، مشرکان و منافقان و... در روایتی از پیامبر گرامی اسلام(صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) می خوانیم:«الا و ان اعقل الناس عبد عرف ربه فاطاعه و عرف عدوه فعصاه;آگاه باشید عاقل ترین مردم کسی است که خدایش را بشناسد و از اوپیروی کند و دشمنش را نیز بشناسد و آن گاه نافرمانیش کند.» ودر حدیثی دیگر از پیامبر اکرم(صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) آمده است: مردم اگر ده چیز را می شناختند سعادت دنیا و آخرتشان تامین می شد یکی از آنها شناخت ابلیس (دشمن) و یارانش می باشد. امام علی(علیه السلام) در نهج البلاغه شناخت دشمن را رمز بینش می داند:«و اعلموا انکم لن تعرفوا الرشد حتی تعرفوا الذی ترکه و لن تاخذوا بمیثاق الکتاب حتی تعرفوا الذی نقضه و لن تمسکوا به حتی تعرفوا الذی نبذه...; و بدانید که رشد درنمی یابید مگر که رشد وانهادگان را بشناسید و هرگز به کتاب خدا چنگ نمی زنید،مگر که فروفکننده آن را چنان که باید شناخته باشید.» و خود بخش عظیمی از تلاش خویش را در دوره حکومت به افشاگری چهره دشمنان خود پرداخت.

 

 

 

اقسام دشمن

از طرفی از سخنان حضرت استفاده می شود که دشمن بر دو نوع است ودو نوع برخورد می طلبد: 1- دشمن آشکار; 2- دشمن پنهان.از دیدگاه امام(علیه السلام) کم خطرترین دشمن، دشمنی است که دشمنی خودرا آشکار کرده است: حضرت فرمود: «اوهن الاعداء کیدا من اظهرعداوته; سست ترین دشمنان کسی است که عداوتش را آشکار ساخته است.» «من اظهر عداوته قل کیده; آن کس که دشمنی اش را اظهارکرده توطئه و مکرش کم است.» و خطرناک ترین دشمن دشمنی است که دشمنی اش را پنهان می کند همان که قرآن کریم نامش را نفاق گذارده است. امام علی(علیه السلام) در این زمینه می فرماید: «شر الاعداء ابعدهم غورا و اخفاهم مکیده; بدترین دشمنان کسی است که عمیق تر بوده و بیش تر کیدش را مخفی می دارد. » در سخنی دیگر فرمود: «اکبر الاعداء اخفاهم مکیده; بزرگ ترین دشمنان کسانی اند که حیله خود را بیشتر پنهان می دارند. » این دشمنی خطرناک ترین دشمنی ها است، و بدترین ضربه به مکتب از ناحیه اینان بوده است. امام علی(علیه السلام) در این زمینه می فرماید: «انما اتاک بالحدیث اءربعه رجال لیس لهم خامس: رجل منافق مظهر للایمان متصنع بالاسلام لایتاثم و لا یتحرج یکذب علی رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم متعمدا فلو علم الناس انه منافق کاذب لم یقبلوا منه و لم یصدقوا قوله و لکنهم قالوا صاحب رسول الله(صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) رآه و سمع منه و لقف عنه فیاخذون بقوله; افرادی که نقل حدیث می کنند، چهار دسته اند و پنجمی نخواهد داشت: نخست منافقی که اظهار اسلام می کند، نقاب اسلام را به چهره زده نه ازگناه باکی دارد و نه از آن دوری می کند و عمدا به پیامبر(صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم)دروغ می بندد. اگر مردم می دانستند که این شخص منافق و دروغ گواست از او قبول نمی کردند و تصدیقش نمی نمودند، اما چون ازواقعیت او آگاه نیستند می گویند وی صحابه رسول خدا است پیامبر(صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) را دیده از او حدیث شنیده و مطالب را از او دریافت کرده است به همین دلیل به گفته اش ترتیب اثر می دهند.»

 

 

 

هشیاری در برابر دشمن

از نکاتی که امام علی(علیه السلام) در رابطه با دشمن بر آن تاکید داردآن است که باید پیوسته هشیاری در برابر دشمن را حفظ کرد وهرگز نباید دشمن را کوچک شمرد: حضرت فرمود: «لا تستصغرن عدوا وان ضعف; هرگز دشمن را کوچک مشمار، هرچند ضعیف باشد.» دانی که چه گفت زال با رستم گرد دشمن نتوان حقیر و بیچاره شمرد نیز فرمود: «لا تامن عدوا و ان شکر; از دشمن در امان نباش،هرچند از شما سپاس گزاری می کند.» باید پیوسته دشمن را زیر نظرداشت که اگر لحظه ای غفلت صورت گیرد، چه بسا ضربه های آسیب ناپذیری از ناحیه دشمن وارد شود امام علی(علیه السلام) فرمود: «من نام عن عدوه، انبهته المکائد; کسی که از دشمن غفلت کند،حیله ها و کیدهای دشمن بیدارش خواهد ساخت.» حضرت در عهدنامه بعد از آن که مالک را سفارش به پذیرش صلح شرافت مندانه می کندمی فرماید: «و لکن الحذر کل الحذر من عدوک بعد صلحه فان العدوربما قارب لیتغفل فخذ بالحزم و اتهم فی ذلک حسن الظن; زنهار، زنهار سخت از دشمنت پس از پذیرش صلح برحذر باش، چرا که دشمن گاهی نزدیک می شود که غافلگیر سازد.بنابراین دوراندیشی را به کار گیر و در این موارد خوش بینی رامتهم کن!» و حضرت از ویژگی های خویش را، همین هشیاری در برابردشمن می داند و می فرماید: «و الله لا اکون کالضبع تنام علی طول اللدم حتی یصل الیها طالبها و یختلها راصدها; به خدا سوگند من هم چون کفتار نیستم که با ضربات آرام و ملایم در برابر لانه اش به خواب رود تا صیاد به او رسد و دشمنی که در کمین او است غافلگیرش کند (من غافلگیر نمی شوم).» سخن مولا(علیه السلام) ضرب المثلی است پیرامون ساده لوحی و آن این است: کفتار حیوان ابلهی است وبه آسانی می توان آن را شکار کرد; به این ترتیب که صیاد آهسته با ته پای خود یا قطعه سنگ یا چوب دستی به در لانه کفتار می زندو او به خواب می رود سپس او را به راحتی صید می کند. حضرت(علیه السلام) دربرابر این پیشنهاد که از تعقیب طلحه و زبیر صرف نظر کند، سخن فوق را فرمود و به حق پیشنهاد فوق بسیار ساده لوحانه بود، چراکه نقشه این بود که آنها بصره و سپس کوفه را در اختیار خودبگیرند و معاویه با آنها بیعت کند و در شام از مردم نیز برای آنان بیعت بگیرد و به این ترتیب بخش های عمده جهان اسلام دراختیار جاه طلبان پیمان شکن قرار گیرد و تنها مدینه در دست علی(علیه السلام) بماند. امام علی(علیه السلام) با آگاهی کامل از این توطئه به سرعت ابتکار عمل را در دست گرفت و نخستین توطئه و تلاش جدایی طلبان را در نطفه خاموش ساخت و به آسانی بصره و کوفه و تمام عراق را نجات داد. این سخن امام علی(علیه السلام) درس است به همه زمامداران و مسئولان کشورهای اسلامی که برای مقابله با خطرات دشمن گاه روزها، بلکه ساعت ها و لحظه ها سرنوشت ساز است نباید فرصت را به سادگی ازدست بدهند و تسلیم پیشنهادهای سست عافیت طلبان گردند. امام(علیه السلام)افرادی که این لحظات حساس را از دست می دهند به کفتار تشبیه کرده است. این تشبیه از چند جهت قابل توجه است: «کفتار» حضور دشمن را احساس می کند، ولی با زمزمه های او به خواب می رود; خوابی که منتهی به اسارت و مرگ او می شود. «کفتار» در خانه و لانه خود شکار می شود. «کفتار» حتی بدون کم ترین مقاومت در چنگال دشمن گرفتارمی گردد و به دام می افتد. کسانی که فرصت های زودگذر را با خوش باوری ها یا ضعف و سستی یاتردید و تامل از دست می دهند، هم چون کفتارند، به خواب می روندو در خانه و لانه خود به دام می افتند و مقاومتی نشان نمی دهند.این سخن بدان معنی نیست که بی مطالعه یا بدون مشورت و در نظرگرفتن تمام جوانب کار اقدام کنند، بلکه باید با مشاورانی شجاع و هوشیار مسائل را بررسی کرد و پیش از فوت وقت اقدام نمود.

 

 

  

پدیدآورنده:

حجة الاسلام و المسلمین سید احمد خاتمی

 

 

ابتدا ، فتنه اى بر امت اسلام وارد مى شود كه احاديث ما ، آن را آخرين و سخت ترين فتنه توصيف مى كنند اين فتنه با ظهور امام (ع) برطرف مى گردد .

نكته قابل توجه آن است كه ويژگي هاى كلى اين فتنه با توطئه سلطه غربى ها بر كشورهاى مسلمان و كشورهاى شرقى هم پيمان آنان در آغاز اين قرن ، تطبيق مى كند ، فتنه اى كه تمام كشورهاى اسلامى و اعضاء خانواده آنان را در برمى گيرد :

" هيچ خانه اى و هيچ مسلمانى از شر آن فتنه در امان نماند . " (المعجم : 81/1)

ملت هاى كفرپيشه بر كشورهاى مسلمان هجوم مى آورند آن چنان كه گرسنگان آزمند بر سفره چرب و رنگين حمله مى كنند :

" به هنگام آن فتنه و آشوب ، گروهى از غرب و گروهى از شرق وارد شده و سرنوشت امت مرا بدست گيرند . " (المعجم : 218/2) يعنى بر كشورهاى مسلمان حكومت كنند .

اين فتنه از سرزمين شام ، سرزمينى كه دشمنان ما سلطه استعمارى سياه خويش را از آن جا آغاز نموده ، و آن را كانون پرتو تمدن مى نامند ، شروع مى شود و در پايان به فتنه اى تبديل مى گردد كه در احاديث ما به " فتنه فلسطين " معروف است ، سرزمين شام در آن زمان به آبِ درون مشك تشبيه شده كه لحظه اى آرام وقرارندارد:

" چون فتنه فلسطين برپا شود منطقه شام آشفته و بى قرار گردد ، هم چون آب درون مشك ! سپس فتنه برطرف شود در حالى كه شما اندك و پشيمانيد . "( ابن حماد ص ۱۳۹)

يعنى آنقدر به دست دشمنان و به دست يك ديگر كشته مى شويدكه اندك مى شويد . بر پايه احاديث در آن زمان ، فرزندان مسلمانان چنان با فرهنگ اين فتنه آميخته و تربيت مى شوند كه فرهنگى جز فرهنگ فتنه گران را نمى شناسند . و حكومت هاى ستمگر با احكام كفر بر مسلمانان حكمرانى نموده و آنان را به فجيع ترين وضع شكنجه مى كنند .

در احاديث ، بانيان اين فتنه ، روميان ( غربي ها ) و ترك ها كه ظاهراً مراد از آن روس ها هستند ، معرفى شده اند .

وقتى حوادث بزرگ سال ظهور رخ مى دهد ، فتنه گران نيروهاى خود را در منطقه رمله فلسطين و در سمت انطاكيه در ساحل تركيه ، سوريه و در سمت عربستان ، در مرزهاى سوريه ، عراق و تركيه مستقر مى كنند :

" زمانى كه روم وترك ( غرب و روسيه ) عليه شما به پا خيزند و آنان با يك ديگر نيز درگير شوند ، جنگ و كشتار در جهان رو به افزايش رود ، هواداران ترك ها ، پيشروى كرده و در جزيرة العرب مستقر گردند و افراطيون غربى در منطقه رمله فلسطين موضع گيرند " (المعجم : 326/1 )

بر اساس اين احاديث ، آغاز ظهور آن بزرگوار از مشرق زمين خواهد بود :

" نقطه آغاز ظهور او از سوى مشرق است و چون آن هنگام فرا رسد ، سفيانى خروج كند . " (المعجم : 235/5)

يعنى ، فراهم ساختن زمينه ظهور آن حضرت ، به دست نژاد سلمان فارسى است . همان ها كه به دارندگان پرچم هاى سياه معروفند و نهضت آنان به رهبرى مردى از قم برپا مى گردد :

" مردى از قم مردم را به حق دعوت كند . گروهى گرد او جمع شوند كه دلهاشان چون قطعه هاى آهن استوار و پولادين و در برابر تندبادها و طوفانها استوارند . از نبرد ، خسته و افسرده نشده و ترس و وحشت برايشان مفهومى ندارد . همواره بر خدا توكل كنند و فرجام نيكو از آن تقوا پيشگان است . " (بحار : 216/60  )

آنان پس از قيام و نهضت شان ، از دشمنان ( ابرقدرت ها ) مى خواهند كه در امورشان دخالت نكنند ولى نمى پذيرند :

" حق را مى جويند ، اما به آنان سپرده نمى شود ، بار ديگر خواستار آن شوند ، اما راه به جائى نبرند ، با مشاهده اين وضع سلاح بر دوش گرفته ، و به مبارزه روى آورند . آن گاه حقوق شان را به رسميت شناسند ، اما اين بار ، آنها نپذيرند ، تا دست به قيام زنند . و پرچم نهضت را رها نكنند تا به دست صاحب شما يعنى (حضرت مهدى (ع) ) بسپارند . كشته هاى آنان شهيدند ." (المعجم : 269/3)

به گفته روايات دو شخصيت موعود به نام هاى خراسانى كه فقيه يا رهبر سياسى است و شعيب بن صالح ، جوانى گندم گون ، با ريش كم پشت از اهالى رى ، كه فرمانده نظامى است ظهور مى كنند و پرچم خود را به امام ( عليه السلام ) تسليم و در حركت ظهور حضرت ، با سپاه او مشاركت كرده و شعيب بن صالح به فرماندهى كل نيروهاى حضرت منسوب مى شود .

همچنين روايات حركتى را به تصوير مى كشند كه در سوريه و توسط عثمان سفيانى آغاز مى شود . او از هواداران غرب و هم پيمان يهوديان است و تمام سوريه و اردن را تحت فرمان خود قرار مى دهد :

" خروج سفيانى حتمى است ، اين خروج از آغاز تا پايان ، پانزده ماه به طول انجامد . شش ماه آن را به جنگ و كشتار پردازد و وقتى پنج منطقه را به تصرف خود درآورد ، تنها مى تواند نه ماه بر آن مناطق فرمانروائى كند ، نه يك روز بيشتر ! " (المعجم : 462/3)

طبق احاديث ، مناطق پنجگانه علاوه بر سوريه و اردن ، احتمالا لبنان را نيز در برگيرد ، ولى وحدتى كه سفيانى ايجاد مى كند ، وحدت نامباركى است كه هدف آن ايجاد يك خط دفاع عربى در برابر اسرائيل و پايگاهى براى مقابله با ايرانيانى است كه زمينه ساز حكومت حضرت مهدى ( ع ) هستند .

به همين خاطر سفيانى اقدام به اشغال عراق نموده و نيروهايش را وارد آن مى كند :

" او تعداد يكصد و سى هزار نيرو به طرف كوفه اعزام و در محلى بنام " روحاء " و " فاروق " مستقر سازد ، سپس شصت هزار تن از آنان روانه كوفه شده و در محل مقبره حضرت هود (ع) در " نخيله " فرود آيند . . .

گويا من ، سفيانى ( يا همراه و يار او ) را مى بينم كه ميان خانه هاى شما در كوفه است و منادى او بانگ برمى آورد كه هر كس سر يك شيعه على را بياورد هزار درهم جايزه دارد! در اين هنگام ، همسايه به همسايه اش حمله ور شده و مى گويد او از شيعيان على است. " (المعجم : 481/3)

منطقه حجاز به خاطر درگيريهاى داخلى از داشتن يك حكومت قدرتمند بى بهره مى شود . به همين خاطر سفيانى مأموريت مى يابد تا عازم حجاز شده و دولت ضعيف آنجا را تقويت نمايد تا آمادگى لازم براى سركوبى نهضت حضرت مهدى (عج) بدست آيد ، چرا كه علامت هاى ظهور آن حضرت آشكار و زبانزد مردم مى شود و همه در انتظار نهضت رهائى بخش او چشم به راه حوادث مكه مى دوزند .

نيروهاى سفيانى وارد مدينه مى شوند و با دست زدن به يك رشته عمليات ، موجب فساد و تباهى گسترده در شهر مى گردند .

" قيام قائم آل محمد ( عج ) از شهر مكه آغاز مى گردد " اين خبر به سرعت در تمام نقاط عالم منتشر مى شود . لشكر سفيانى بلافاصله به سمت مكه حركت مى كند ، اما معجزه اى كه پيامبر (ص) در مورد سپاه سفيانى وعده داده ، به وقوع مى پيوندد : سپاه او قبل از رسيدن به مكه در زمين فرو مى رود و نابود مى شود :

" پناهنده اى به خانه خدا پناه برد ، آنگاه سپاهى به سوى او رهسپار شود ، اما همين كه به بيابان مدينه رسند ، در زمين فرو روند . " (المعجم :  481/1)

سفيانى پس از تحمل دو شكست خود ، يكى در عراق به دست ايرانى ها و يمنى ها ، و ديگرى در حجاز به واسطه معجزه ، عقب نشينى كرده و باقيمانده نيروهاى خود را داخل سرزمين شام جمع مى كند تا براى مقابله با پيشروى سپاه امام به طرف دمشق و قدس ، آماده شود .

احاديث ما ، نبرد ياران امام زمان ( عج ) با سپاه سفيانى را حماسه اى بزرگ توصيف مى كنند كه از عكا تا صور و انطاكيه در ساحل درياى مديترانه و از دمشق تا طبريه و قدس در جبهه داخلى امتداد دارد . در اين نبرد بزرگ ، غضب الهى بر سفيانى و هم پيمانان يهودى و رومى اش ( غربى ها ) فرود آمده و پس از شكستى سخت و كوبنده ، سفيانى اسير و كشته مى شود .

امام زمان (ع) به همراه مسلمانان وارد قدس مى گردد .

روايات از نهضت ديگرى خبر مى دهند كه زمينه ساز حكومت حضرت بوده و در يمن پديد مى آيد . رهبر آن نهضت مورد ستايش قرار گرفته و يارى او بر مسلمانان واجب شمرده شده است :

" هيچ پرچمى هم چون پرچم يمانى هدايتگر نيست ، پس از خروج او فروش سلاح به مردم حرام شود پس به يارى او بشتابيد ، سرپيچى از او بر هيچ مسلمانى جايز نيست و هر كس چنين كند اهل آتش خواهد بود ، چرا كه او ، مردم را بسوى حق و راه راست فرا خواند . " (المعجم : 255/3)

يك حديث ، از ورود نيروهاى يمنى به عراق خبر مى دهد كه جهت يارى ايرانيان در برابر نيروهاى سفيانى دست به كار مى شوند و ظاهراً سپاه يمانى در يارى حضرت (ع) در حجاز نيز نقش مهمى ايفاء مى كنند .

حضرت (ع) از كشور مصر به عنوان يك پايگاه مهم فرهنگى و تبليغى در سطح جهان بهره مى گيرد ، ورود آن حضرت و يارانش به مصر چنين بيان شده است :

" آنگاه آنان ( مهدى (ع) و يارانش ) وارد مصر شوند و حضرت بر فراز منبر با مردم سخن گويد . زمين بر اثر عدل و داد رونق و نشاط تازه اى گيرد ، و آسمان باران رحمت خود را فرو بارد ، درختان بارور شده و زمين گياهانش را بروياند و زينت بخش ساكنان خود گردد ، حيوانات وحشى بگونه اى در آرامش و امنيت بسر برند كه همچون حيوانات اهلى ، همه جا آسوده به چرا پردازند . علم و دانش دل مردم با ايمان را چنان روشن كند كه هيچ مؤمنى از نظر علمى به برادر دينى اش نياز پيدا نكند . آرى ، آن روز ، اين آيه قرآن همه جا جلوه گر شود كه مى فرمايد:

" يغنى لله كلا من سعته (خداوند همگان را از غناى بى كران خويش توانگر سازد) " (المعجم : 83/5 - آيه قرآن : نساء / ۱۳۰)

احاديث دوران ظهور مى گويند كه يهوديان در آخر الزمان روى زمين فتنه و فساد مى كنند و به طغيان و برترى جوئى كشيده مى شوند ، همان طور كه خداوند در قرآن بيان نموده اما سرانجام به دست پرچم دارانى از خراسان نابود مى گردند :

" چيزى نمى تواند آنان را از تصميم خود بازگرداند تا آنكه درفش هاى خود را در ايلياء به اهتزاز درآورند . " (مسند احمد : 365/2) منظور از ايلياء ، همان قدس است .

اين بار ، شيعيان و ايرانيان هستند كه خداوند متعال آنان را عليه يهوديان برخواهد انگيخت :

" ما بندگان نيرومندى از خود را عليه شما برانگيزيم ." (اسراء / ۵)

شايد منظور اين باشد كه ايرانيان و شيعيان بخش قابل توجهى از سپاه حضرت ( عج ) را در فتح قدس تشكيل خواهند داد .

احاديث ، جزئيات سركوب يهوديان را معين نكرده اند و نگفته اند كه اين حادثه در يك مرحله اتفاق خواهد افتاد يا در چند مرحله ؟ قبل يا بعد از ظهور ؟ ولى سرانجام كار يهوديان را چنين توصيف مى كنند كه نابودى آنان به دست تواناى حضرت و سپاهيانش در يك درگيرى شديد اتفاق مى افتد ، و اين در زمانى ست كه " عثمان سفيانى " حاكم سرزمين شام ، پيش مرگ يهوديان و رومى ها شده و در خط مقدم دفاعى آنها قرار گيرد .

بنا به نقل روايات ، امام زمان (ع) نسخه هاى اصلى تورات را از درون غارى در انطاكيه و كوهى در فلسطين و درياچه طبريه بيرون مى آود و با استناد به آن يهوديان را محكوم و نشانه ها و معجزاتى را براى آنان آشكار مى سازد . برخى از يهوديان كه پس از آزادى قدس زنده مانده اند ، به حضرت ايمان مى آورند و كسانى كه ايمان . نمى آورند از سرزمين هاى عربى اخراج مى گردند (المعجم : 344/1)

به طورى كه از احاديث برمى آيد ، كمى قبل از ظهور حضرت ، جنگى جهانى رخ مى دهد كه ريشه در منطقه شرق عالم دارد " جنگ ها در زمين فراوان شود " از بعضى احاديث چنين فهميده مى شود كه اين جنگ به صورت جنگ هاى منطقه اى است و در سال ظهور اتفاق مى افتد و خسارتهاى آن نيز متوجه آمريكا و اروپا مى شود :

" آتش ، در مغرب زمين هم چون شعله اى كه از هيزم فراوان زبانه كشد ، بالا رود " (المعجم : 223/5) " بين مردم شرق و غرب و حتى ميان مسلمانان ايجاد اختلاف شود ، و مردم در اثر هراس و وحشتى كه دارند با رنج و گرفتارى سختى روبرو شوند " (المعجم : 214/3)

همچنين روايات خبر مى دهند كه زيان هاى جانى اين جنگ كه با بيمارى طاعون ، پيش از جنگ و بعد از آن همراه است ، دو سوم ساكنان زمين را در برمى گيرد ، اين خسارتها به شكل مستقيم گريبانگير مسلمانان نمى شود :

" حادثه ظهور ، رخ ندهد مگر آن كه دو سوم مردم جهان از بين روند ، پرسيديم : وقتى دو سوم مردم از بين روند چه كسى باقى مى ماند ؟ فرمود : آيا شما نمى خواهيد جزء يك سوم باقيمانده باشيد ؟ " (المعجم : 440/3)

پاره اى از روايات ، اشاره دارند كه اين نبرد در چند مرحله انجام مى پذيرد ، و آخرين مرحله آن بعد از ظهور حضرت مهدى (ع) و آزاد سازى حجاز و ورود حضرت به عراق خواهد بود.

البته آزاد نمودن حجاز مربوط به نابسامانى و خلأ سياسى و بحران حكومت آن ديار و حوادث ديگرى است.

 

 

 

 

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 6 صفحه بعد
آخرین مطالب ارسالی